{درست است} راست گزینه درباره صحبت کردن کاشی و وجود دارد یکی دیگر روش

از سازندگی های حاجی قنبر جهانشاهی در شهر یزد می توان به مرمت مسجد جامع یزد و نگاشتن القاب جهانشاه قراقویونلو به خط مولانا شمس الدین محمدشاه خطاط بر روی کاشی و نصب آن بر سردر مسجد جامع، بازسازی قلعه میبد و ساخت بازار حاجی قنبر در میان تکیه امیرچقماق که بازار امیرچقماق نیز خوانده می شود اشاره نمود. از دیگر خدمات او اصلاح چگونگی اخذ مالیات است که به تفضیل بر روی کتیبه ای منصوب بر در ورودی شبستان شرقی مسجد جامع یزد نگاشته شده است. این صفحه آخرینبار در ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۴ ساعت ۰۴:۱۳ ویرایش شده است. این صفحه آخرینبار در ۱۷ مهٔ ۲۰۱۹ ساعت ۰۱:۱۰ ویرایش شده است. این صفحه آخرینبار در ۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۵ ساعت ۱۳:۱۶ ویرایش شده است. شاه شجاع با سرعت و در سکوت، خواص سرهنگان و سربازان خود را مسلح ساخت و برای شاه محمود نیز پیغام فرستاد که بیاید و موعد را تاریک روشن سحرگاه بر در دارالسلطنهٔ اصفهان نهادند. چون آن کودک را نزد امیر مبارزالدین بردند، نخست چیزی که بدو گفت آن بود که شنیدهام خطی خوش داری، شعری برایم بنویس که یادگار نگاه دارم.

امیر مبارزالدین محمد هنگام بازگشت از تبریز به اصفهان بنا به خوی تندش، دو پسرش شاه شجاع و شاه محمود را پیش چشم امیران و وزیران، استخفاف میکرد و در فتحنامهها تنها از شاه یحیی نام میبرد و دلیل آن بود که دو شاهزاده جناح خود را در نبرد میانه به درستی فرماندهی نکرده بودند و کیفیت عملیات جنگی آنان در نخجوان نیز برای امیر مبارزالدین محمد، مبهم بود و بر آن بود که این دو به جای پاکسازی کامل ماورای ارس از مغولان، اوقات را در آن سامان به بطالت و شادخواری گذراندهاند. در نبرد منجر به فتح شیراز نیز چون شاه شیخ ابواسحاق اینجو، قاضی عضد را میانجی فرستاد، امیر مبارزالدین مقدم او را سخت گرامی داشت و تعظیم بسیار نمود و پنجاه هزار دینار به او و ده هزار دینار به ملازمانش عطا کرد که رقمی بس گزاف بود و از قاضی درخواست که در همین میانهٔ نبرد، کتب علمی را به فرزندش شاه شجاع بیاموزد. در حقیقت ظهور امیر مبارزالدین، تحقق رؤیای ایرانیان و مسلمانان برای اخراج مغولان بود و عزل او و تجزیه قدرت آل مظفر و تحلیل رفتن قدرتشان در نزاعهای داخلی، بر آب شدن این رؤیا و بازگشت مغولان به ایران بود.

امیر مسافر بر او افتاد، امیر مبارزالدین که بسیار درشتپیکر و زورمند بود، به ضربات مشت، امیر مسافر را تباه کرد. امیر مبارزالدین محمد بن مظفر در صفحات تاریخ به سخت دلی و تعصب در شرع شهرت دارد و اغلب قضاوتها دربارهٔ او زیر سایه همین دو صفت است درحالی که داوری دربارهٔ او از یک سو باید در ظرف زمانی و مکانی خود او صورت گیرد و از سوی دیگر بدون اسارت در یکسونگری و محدودبینی، باید به نقش بسیار عظیم سلاطین آل مظفر و شخص امیر مبارزالدین در تاریخ ایران، خاورمیانه و جهان اسلام توجه کرد که موجب شده وجوه اهمیت این خاندان، فراتر از حکومتی زودگذر در عصر فترت میان چنگیز و تیمور باشد. نیز هنگامی که جانی بیک، نواده چنگیز و پادشاه قبچاق که به آذربایجان تاخته بود و نامه فرستاد که به درگاه ما بیا تا حکومتت را تنفیذ کنیم، امیر مبارزالدین بدون بیم از شهرت شکست ناپذیری مغولان، دستور بسیج سپاه در اصفهان داد و با دوازده هزار سوار گزیده به آذربایجان تاخت و سپاه مغول را به نخجوان انداخت. او در رأس قرن هشتم هجری متولد شد و درست در سال ۷۵۶ هجری در اصفهان با سفیر خلیفه در تبعید عباسی که از بیم مغولان به مصر پناهیده بود، بیعت کرد (مجمع الانساب شبانکارهای، ص ۳۱۶)و این، دقیقاً صدمین سال سقوط بغداد و زوال خلافت عباسی به دست مغولان بود.

شاه شجاع علّت را پرسید و شاه سلطان گفت که اندکی خبر بیرون افتاده و به تحقیق، درست شده که امیر مبارزالدین، تدارک فروگرفتن ما کرده و آفتاب که بدمد، من مقتول خواهم بود و شما مکحول. پس از نابینا شدن امیر مبارزالدین، او مدتی در قلعهٔ طبرک اصفهان و دژ سپید فارس، به زندان بود تا آنکه شاه شجاع او را به شیراز آورد و در دارالسلطنه اقامت داد و قرار بر آن شد که شاه شجاع به نیابت پدر پادشاهی کند، اما پس از چندی فاش شد که امیر مبارزالدین، بینایی را بازیافته و در تدارک فروگرفتن شاه شجاع کاشی میلان و کشتن اوست. امیر مبارزالدین، نه تنها به قول حافظ، گیتی ستانی بزرگ، بلکه همچنین جهانداری بی بدیل بود. گذشته از نقدهای وارد بر حکومت داری امیر مبارزالدین، نباید از خاطر برد که این دو شاعر، اعضای حلقه ادبی امرای اینجو و طبیعتاً دشمنان امیر مبارزالدین بودند و حافظ سپس نیز به حلقه ادبی شاه شجاع پیوست که با فروگرفتن و کور ساختن امیر مبارزالدین به پادشاهی رسید.